یک نظامی که مترجمی معروف شد
به گزارش کارت خوب، به آذین را با ترجمه هایی چون «باباگوریو» و «جان شیفته» می شناسند. عبدالعلی دستغیب می گوید: ترجمه به آذین از «باباگوریو» در سالی از چاپ درآمد که فضای تاریکی پهنه زندگانی و ادب ما را فراگرفته بود؛ به آذین و ابراهیم یونسی و محمد قاضی و چند تن دیگر به ترجمه آثار نویسندگانی چون ولتر، بالزاک، سروانتس و دیکنز دست بردند و پیوند فکری ما را با مبارزه و روشنایی و امید نگاه داشتند.
به گزارش کارت خوب به نقل از ایسنا، محمود اعتمادزاده (م. ا. به آذین) در سال ۱۲۹۳ خورشیدی در شهر رشت به دنیا آمد و آموزش ابتدایی و متوسطه را در شهر های رشت و مشهد و سپس در تهران ادامه داد.
وی در سال ۱۳۱۱ جزء دانشجویان اعزامی ایران به فرانسه رفت و تا دیماه ۱۳۱۷ در فرانسه ماند و از دانشکده مهندسی دریایی بِرِست (Berest) و دانشکده مهندسی ساختمان دریایی در پاریس گواهینامه گرفت.
بعد از بازگشت به ایران به نیروی دریایی پیوست و با درجه ستوان دوم مهندس نیروی دریایی در خرمشهر مشغول به کار شد. دو سال بعد به نیروی دریایی در بندر انزلی منتقل شد و ریاست تعمیرگاه این نیرو به عهده اش گذاشته شد. در چهارم شهریور ۱۳۲۰ در جریان اشغال ایران و بمباران در بندر انزلی زخمی برداشت که منجر به قطع دست چپ او و اتکایش به دست راست برای بقیه عمر شد. چندی بعد، برای رهایی از قیدهایی که افسر نیروی دریایی بودن برای فعالیت سیاسی و ادبی اش بوجود آورده بود، استعفا کرد. سر انجام در بهار ۱۳۲۳، به قول خودش «رشتهٔ توانفرسای خدمت نظامی از گردنش باز شد» و به وزارت فرهنگ منتقل شد. سال هایی را به تدریس خصوصی زبان فرانسوی، تدریس ریاضی در دبیرستان ها و کار در کتابخانه ملی —در دایره روزنامه ها و مجلات — گذراند. چند هفته ای هم در دوره وزارت دکتر کشاورز، در سال ۱۳۲۵، سمت معاونت فرهنگ گیلان به عهده اش بود. به دنبال کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ او را منتظر خدمت کردند و دیگر اجازه کار در وزارت فرهنگ را به او ندادند. در نتیجه در تقابل با فشار تنگدستی و تنگناهای تأمین زندگی خانواده، به کار ترجمه پرداخت.
نام به آذین از کجا آمد؟
او در رابطه با عنوان «به آذین» در جایی گفته است: «به آذین» را من در سال ۱۳۲۲ هنگامی بر خود پسندیدم که هنوز افسر نیروی دریایی بودم و نمی توانستم آشکارا در مطبوعات قلم بزنم. انضباط ارتشی مجازش نمی شمرد. این نام اولین بار در روزنامه «مردان کار» به کار رفت که مهندس احمد زیرک زاده به راه انداخته بود، و او دو سالی می شد که با درجه سرگردی ارتش را ترک کرده بود. باری روزنامه دوام نیاورد، ولی نام «به آذین» در فعالیت سیاسی و ادبی ام برجا ماند. این نام را من خود سکه زده ام. الگوی من در این نام گذاری واژه «به دین» بود که بر آن زردشتیان شناخته می شوند، آذین همان آیین است به معنای دین، «به آذین» هم همتای «به دین». اما پذیرش این نام به هیچ رو از سر ایمان به دین آریایی زردشت نبود، هرچند که تعهدی آرمان خواهانه، با خود داشت. آیا من در زندگی دراز خود توانسته ام بدان وفادار باشم؟ نمی دانم. قضاوت با مردم است.»
نجف دریابندری درباره ترجمه های وی اظهار داشته بود: «فارسی به آذین یک فارسی خاص است. او تزیینات و ترتیبات خاصی دارد که در ترجمه هایش هم وجود دارند؛ در واقع ترجمه های وی خیلی خالص نیست، چون رنگ تزیینات فارسی خود به آذین را دارد.»
عبدالله کوثری هم می گوید: «ترجمه های به آذین را نباید بعنوان امری فرمایشی یا حزبی بگیریم، چون ارزش ادبی داشتند. به آذین در جای خودش بود و مترجم بسیار خوبی بود و ما همه به خاطر فارسی بسیار ساده و شفافی که داشت، به او مدیونیم. او انسانی مسئول در مقابل کرده های خویش بود.»
عبدالعلی دستغیب هم در رابطه با اهمیت ترجمه های اعتمادزاده می گوید: «نخستین ترجمه به آذین «باباگوریو» در سالی از چاپ در آمد که فضای تاریکی پهنه زندگانی و ادب ما را فراگرفته بود. نویسندگانی که درس امید و آینده می دادند یا خامه را به کناری نهاده یا از گوشه ای فرارفته یا قلم به مزد شده بودند. بیشتر شاعران و نویسندگان ما زیر فشار خودکامگی از در بسته، هراس، زمستان، آخر شاهنامه، نکبت، درماندگی و بیهودگی سخن می گفتند و در این اندیشه بودند که به فرجام کار رسیده و دیگر برای همیشه در زمهریر زمستانی یا پشت در بسته یا در اسارتگاه بندگی ماندگار شده ایم... در این گیرودار به آذین و ابراهیم یونسی و محمد قاضی و چند تن دیگر به ترجمه آثار نویسندگانی چون ولتر، بالزاک، سروانتس و دیکنز دست بردند و پیوند فکری ما را با مبارزه و روشنایی و امید نگاه داشتند.»
به آذین با چاپ داستان های بی شمار و ترجمه های باارزشی از آثار مشهور جهانی از برجسته ترین چهره های ادبیات معاصرمان به حساب می آید. در اینباره به «بابا گوریو»، «زنبق دره»، «چرم ساغری»، «دختر عمو بت» از اونوره دو بالزاک، «اتللو» و «هاملت» از شکسپیر، «ژان کریستف» و «جان شیفته» از رومن رولان، «دن آرام» و «زمین نوآباد» از میخائیل شولوخوف، «استثنا و قاعده» از برتولت برشت و... میتوان اشاره نمود.
علاوه بر ترجمه، آثار گوناگونی ازجمله داستان، پژوهش و نقد هم تالیف کرده است که از آن جمله به «پیش از عمل»؛ خاطراتی در رابطه با مایاکوفسکی، واسکا، دانش ژنتیک و مسئله زندگی، امتحان (داستان)، «من و تو»، «راه ها»، «آنها برای میهن جنگیدند»، «پراکنده»، «به سوی مردم»، «دختر رعیت»، «نقش پرند»، «مهره مار»، «شهر خدا»، «از آن سوی دیوار»، «خانواده امین زادگان» (رمان ناتمام)، «معراج پیام نوین»، منتخب داستان ها، «از هر دری سخنی»، «بر دریاکنار»، «قالی ایران»، «گفتار در آزادی» و مقاله هایی در زمینه نقد ادبی و تاریخی در مجله های صدف، کتاب هفته و پیام نوین میتوان اشاره نمود. او در زمینه روزنامه نگاری هم فعال بود و مدتی سردبیر پیام نوین و کتاب هفته (مربوط به سالهای قبل از انقلاب) بود.
به آذین به همراه جلال آل احمد در سال ۱۳۴۷ بنیان کانون نویسندگان ایران را بنا کرد و وظیفه انسانی هر ایرانی را مبازه برای آزادی دانست.
این مترجم بعنوان یکی از سازمان دهندگان برگزاری ۱۰ شب شعر و سخنرانی در انجمن فرهنگی ایران و آلمان (انستیتو گوته) در مهرماه سال ۱۳۵۶ مطرح بوده است. به آذین در رابطه با وظیفه هنر و ادبیات گفته است: «می توان و باید به یاری هنر جامعه را دگرگون کرد و شاعران و نویسندگان در مقابل مردم و تکامل اجتماعی متعهد و مسئول هستند.»
به آذین ۱۰ خرداد ۱۳۸۵ بر اثر ایست قلبی در بیمارستان آراد تهران درگذشت و در بهشت سکینه (س) کرج به خاک سپرده شد.
منبع: goodcard.ir
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب